نوشتن در کشور ما سیاسی است

0
(0)

در مصاحبه ای با ایسنا ، این نویسنده ، که اخیراً به خاطر رمان خود بیروت جایزه ادبی جلال الحمد را به دست آورد ، درباره کتاب خود گفت: بیروت داستان مردی به نام یحیی است که با پدرش در ایران و این مشکل دارد دلیل او می خواهد ایران را ترک کند و به آلمان برود. اما از آنجا که او پول کافی برای مهاجرت ندارد ، او مجبور می شود با یک گروه به لبنان برود تا یک مستند بسازد ، جایی که با پدر دیگری ملاقات می کند. در واقع او با پدر زیستی اش مشکل دارد و از او فاصله می گیرد; اما با پدری به نام امام موسی صدر آشنا شد و وقتی امام موسی صدر را دید، اهل ایران بود، به ایران بازگشت و ساکن شد; با اشاره به اینکه این «پدر» است که به کودکان تعلق به وطن را می آموزد.

ایران حتی خائنان و متنفران خود را رها نمی کند. آنها را به نام یا شرم نزد خود می خواند و نگه می دارد

وی با بیان اینکه این محور خطی داستان است، افزود: در پس زمینه داستان به تعلق و ایمان می اندیشد، به ایران می اندیشد. چرا و چگونه ایران را دوست داشته باشیم و چگونه در آن بسازیم و زندگی کنیم. بازتاب هایی در مورد زمان و آینده وجود دارد، او به مسائل منطقه ای مانند ظهور داعش و حضور اسرائیل توجه دارد. رمان مجموعه ای از این مضامین است. یکی از ادعاهای اصلی کتاب این است که یک ایرانی نمی تواند ایران را ترک کند. چون ایران اجازه نمی دهد. ایران تاریخ و سنت دارد که مردمش را رها نکرده است. هر جا که بروند، ایران به اشکال مختلف از آنها پیروی می کند، مگر اینکه آن شخص به تعلق و ایرانی بودن آنها تجاوز جدی کرده باشد. من شخصا معتقدم که ایران حتی خائنان و متنفران خود را رها نخواهد کرد. آنها را به نام یا شرم نزد خود می خواند و نگه می دارد. بخشی از رمان در زمینه الهیات است و داستان هایی از قرآن و انجیل وجود دارد.

اکبری دیزگا با معرفی قهرمان رمان «بیروت» گفت: شخصیت اصلی در برهه ای از زندگی خود دچار تردید می شود و ایمان خود را از دست می دهد. با از دست دادن ایمان، امنیت از بین می رود، آویزان می شود و سرگردان می شود و البته خسته می شود. بعد همه دنبال مدرک می‌گردند، امام موسی صدر دلیلی می‌شود تا خودش را نسبت به مطلق پیدا کند.

من رمان های خودم هستم

اکبری دیزگا در پاسخ به اینکه آیا دیدگاه های فلسفی خودش که در این زمینه تحصیل کرده است در رمان دیده می شود، گفت: اساس کتاب هایی که نوشته ام من هستم. من چیزی بیرون از خودم ندارم و همه شخصیت ها در من زندگی کرده اند و گفته اند، چه این کتاب، چه «سیاگالاش»، چه «بارکت» یا «توتی و تاول»، همه به نوعی زندگی خودم هستند که به اشکال مختلف روایت می شوند و به این دلیل من تحصیلکرده رشته و فلسفه هستم، تاریخ و مذاهب را نیز خوانده ام و قرآن را نیز کمی جدی تر از دیگران خوانده ام، چون در وجودم حضور دارند در کتاب هایم منعکس شده اند.

آنها با دقت کتاب نمی خوانند

در پاسخ به این واقعیت که در مقدمه این کتاب نیز به عنوان “Nadastan” طبقه بندی می شود و اینکه آیا “بیروت” را می توان طبق نوع روایت “Nadastan” نامید و مشکلات منطقه در یک کتاب مطرح می شود ، او گفت: بیروت «نداستن» نیست; ناداستان به معنای روایتی است که نه بر اساس تخیل بلکه بر اساس رویدادها و اتفاقات است. به عبارت دیگر، جهل، دنیای مستقلی نیست، بلکه شبیه سازی دنیای دیگری است که آگاهانه است. «بیروت» شکل سفرنامه دارد; اما این سفرنامه نیست و شاید به خاطر شکل آن عده ای آن را به جاهلیت گذاشته اند و صراحت و صداقت راوی «بیروت» آنها را گمراه کرده است. به نظر من رمان بسیار اصیل تر و غنی تر از ناداستان است. زیرا خانه رمان، دنیای خیال است، در حالی که نادانی در جهان احساس ثبات دارد.

این نویسنده ادامه داد: چون بیشتر کسانی که کتاب ارائه می کنند کتاب را درست و دقیق نمی خوانند، این اشتباهات رخ می دهد. «طوطی و بادکنک» من را به عنوان سفرنامه معرفی می کند، اما سفرنامه نیست. بلکه داستانی طولانی است که در زمینه اربعین بیان می شود، این اشتباهات هم به خاطر کتاب نخواندن است یا سواد ادبی جامعه کم شده و شبکه های اجتماعی قدرت تعقل را از ما گرفته اند.

هیچ چیز نمی تواند ما را از ادبیات غیر ضروری کند

Akbari Dizga سپس در مورد ارزیابی خود از وضعیت ادبیات در کشور ما گفت ، با توجه به اینکه برخی بر این باورند که ارتباط بین نویسندگان و بدن جامعه از بین رفته است ، هیچ چیز نمی تواند ما را از “ادبیات” رهایی دهد. ادبیات به معنای واقعی کلمه به شما می گوید. شما کی هستید؟ کجای دنیا زندگی می کنید؟ این دنیا چه جور جایی است؟ ابعاد آینده چیست؟ و چگونه باید برای دیدار با آینده اقدام کرد؟ ادبیات اصلی این چیزها را می گوید و مردم نیز دائماً باید به این سؤالات پاسخ دهند. بنابراین انسان همیشه به ادبیات نیاز دارد. اگر ما همیشه محروم شویم و این سؤالات دیگر سؤالات ما نباشد ، شاید ادبیات اهمیت خود را از دست بدهد و از ما فایده ای نداشته باشد ، پس زمان انصراف از تفکر ، انحطاط و حتی مرگ خواهد بود. من هنوز فکر می کنم که شخصی که ما در مورد آن صحبت می کنیم ، یعنی یک شخص ایرانی با این گذشته و سابقه ، می تواند این سؤالات را برای روزها ، ماهها یا سالها نادیده بگیرد. اما شما تسلیم نمی شوید. اهل ذکر و تذکر همچنان حضور دارند و این امور را به اهل مدینه و شهر تبدیل می کنند.

نویسنده “شاه کاشی” ، “سوره افلین” و “پخت” با اشاره به جنبه سرگرمی ادبیات ادامه یافت و اظهار داشت: من معتقدم که شبکه های مجازی می توانند جنبه سرگرمی ادبیات را پر کنند. اما نمی توانند به مشکلات اساسی بشری بپردازند، زیرا حوزه شبکه های مجازی حوزه سرگرمی و ابتذال است. البته حوزه تفریح ​​و اسراف و ابتذال چیز بدی نیست; بلکه بحث غرق نشدن در این عرصه یا جستجوی معنای زندگی و پرسش های اصلی در آن است.

کتابهای من خوانندگان زیادی ندارند ، اما …

این نویسنده با بیان اینکه کتابهای وی در سالهای ادبی خود خوانندگان زیادی نداشته است ، گفت: به طور کلی ، من هیچ حرکتی از زمین را “انتظار” ندارم. بعد از این موضوع نمی خواهم خیلی ها کتاب هایم را بخوانند. واضح بگویم که من به قرآن محوری «اکثریت» چندان خوشبین نیستم، چون گوش اکثریت با معروف و پسندیده آشناست و همیشه به استقبال آن می روند. با این حال، ادبیات اصلی مبتنی بر آشنایی زدایی است و از شما می خواهد که چشمان خود را مرتب بشویید و متفاوت ببینید. از آنجایی که بیشتر آنها از شستن چشم خودداری می کنند، به عادات پناه می برند. همچنین چون اراده من این است که از کتاب های مقبول و شناخته شده فاصله بگیرم پس کتاب هایم مورد توجه اکثریت قرار نمی گیرند.

نگاه من شهرزادی نیست که اگر قصه نگوید کشته می شود، نگاه من اورفئوس است که معتقد است باید راه خودم را بروم بدون اینکه به چهره مخاطب نگاه کنم.

با توجه به این واقعیت که این مکالمات به این معنی بود که او برای مخاطبان خاص تر می نویسد ، وی گفت: آدرس من برای آنها یا IHA النس است. یعنی عموم مردم. اما در میان آنها افراد کمی هستند که بیشتر از کتاب های من بخوانند. من نمی گویم برای 10 یا 100 نفر می نویسم. زمان نوشتن اصلا مشکل من با مخاطب نیست. من ، اکبری دیزگا ، یک سری تأملات در مورد رابطه من با وجود دارم که گزارش می دهم و هیچ ارتباطی با من ندارم ، چند نفر این گزارش را می خوانند. نگاه من به شاهرزادی نیست ، که اگر داستانی را نگوید کشته می شود ، نگاه من به Orpheus است ، که معتقد است من باید بدون بازگشت به مواجهه با مخاطب ، راه خودم را بروم. من تصوراتم از هستی را به مخاطب گزارش می کنم و کار زیادی با مخاطب ندارم.

این جایزه تاثیر زیادی بر زندگی نویسنده یا سرنوشت کتاب ندارد

این نویسنده درباره تاثیر جوایز ادبی نیز گفت: تاثیر یک جایزه دو حوزه دارد; یک حوزه بر زندگی نویسنده تأثیر می گذارد و دیگری – سرنوشت کتاب در جامعه. که این دو به هم مرتبط هستند. من در طول این سال ها به طور منظم جوایزی دریافت کرده ام. من فکر می کنم جوایز تاثیر زیادی ندارند، نمی گویم هیچ تاثیری ندارند. مثلاً یک زمانی پاداش جلال 110 سکه طلا بود. از این گذشته، سکه طلا دارای صدا، درخشش، قدرت و زیبایی است. اما 200 میلیون چنین زیبایی و شکوهی ندارند. البته من آدم ناسپاسی نیستم و به عنوان داستان نویس علاقه ای به این چیزها ندارم. اما من معتقدم اگر جایزه به نویسنده قدرت و شکوه بدهد، می تواند شایستگی و زیبایی را از او بگیرد..

اکبری دیزگا افزود: من هم به عنوان یک نویسنده ایرانی قبول دارم که به دلایل اقتصادی نمی تواند مانند مردم کشور را ترک کند. به عبارت دیگر «فقیر» است یعنی کسی که در خانه خود ساکن شده و نمی تواند از خانه خود خارج شود. اگر این جایزه مکانیسمی داشت که من ، نویسنده ، می توانم به جهان سفر کنم و مردم و نویسندگان ملل دیگر را ببینم و با آنها صحبت کنم ، و ببینند که چگونه آنها زندگی و مرگ را مشاهده می کنند و چه سرنوشت و سرنوشت به آنها اختصاص می یابد ، ممکن است من می توانم در مورد تاثیر صحبت کنم. از طرف دیگر ، تجربه های تجربه را نشان می دهد این کتاب به مردم ارائه نشد، حتی به چاپ دوم هم نرسید. بنابراین، جوایز، به‌ویژه مهم‌ترین جایزه ما، جایزه شهرت، نه در سرنوشت کتاب و نه در زندگی نویسنده تأثیری ندارد. البته نباید از زحمات شرکت کنندگان در جایزه جلال و جوایز دیگر غافل شد. من از تلاش ها ، برنامه ها و برنامه های آنها آگاه هستم و اطمینان دارم که این جوایز به گونه ای ادامه خواهند یافت که فرهنگ ایران به آن شهادت دهد. در شرایط فعلی ، همه ما باید در قدرت و پرستیژ جایزه ملی شرکت کنیم ، شرکت در این امر منجر به متعالیه مردم ایران در منطقه و جهان خواهد شد.

یک موضوع فرقه ای تأثیر ملی ندارد

این نویسنده در ادامه به دلایل عدم تأثیر جوایز اشاره کرد و به دلیل تاریخی آن اشاره کرد و گفت: نویسندگی و داستان نویسی در کشور ما امری فرقه ای و سیاسی است. همه از فرقه و گروه او راضی هستند و جز در موارد استثنایی به پیروان خود پاداش می دهد و از آن راضی است. همه مهمانی بیا پیش ما فرهون. یک موضوع فرقه ای اثر ملی ندارد. اتفاقاً مرحوم جلال آل احمد نقش عمده ای در سیاسی شدن و فرقه ای شدن رمان و داستان کوتاه در ایران داشت.

اکبری دیزگا گفت: سال هاست که در صدد نوشتن داستان هستم و با مردم فرهنگ صحبت کرده ام. خواست من این است که مرزها شکسته شود و فرقه ها تعدیل شوند. من می خواهم راوی را نه به عنوان یک عنصر سیاسی، بلکه به عنوان یک شخصیت ادبی و فکری قرار دهم. سعی کردم به افرادی توجه کنم که تصمیم گرفتند به کتاب ها و نویسندگانی که به ایران و مردم ایران می اندیشند و برایشان آرزو و امید می آفرینند، جوایز یا جایزه ملی بدهند. با تکیه بر میراث معنوی و تمدنی، افق هایی را می گشایند یا به مسائل و منافع ملی توجه جدی دارند.

ادبیات ما ربطی به ادبیات جهان ندارد

بالاخره این نویسنده گفت: دلیل دیگر آن است برخلاف چیزهایی مانند فوتبال و سینما، داستان ما به بدنه ادبیات جهان متصل نیست و خود را در خود فرو می برد.، به سوالات و مشکلات انسان امروزی در ابعاد جهانی توجهی ندارد، حتی اعتماد به نفس انجام این کارها را ندارد. با این حال، فوتبالیست ها و سینماگران دائماً در معرض همتایان خود در سراسر جهان هستند. مثلا تیم ملی همیشه سعی می کند در جام جهانی فوتبال شرکت کند یا مدیران هر سال سعی می کنند در اسکار یا کن حاضر شوند. اگر نویسنده ایرانی می توانست در معرض نوبل یا جوایز دیگر قرار بگیرد، شاید موقعیت مناسب تری پیدا می کرد.

انتهای پیام



منبع

میانگین امتیاز کاربران: 0 / 5. تعداد آرا: 0

سایر مطالب مرتبط
پرسش/نظر خود را مطرح کنید.

پرسش/نظر خود را مطرح کنید. (آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد)