ماهیان قرمز و سینمای ایران

0
(0)


ماهی قرمز با رنگ شاد و سرزنده اش که ما را به یاد زمان طلوع و غروب خورشید می اندازد، با بی قراری اش در شیشه و با دهان نمکی اش که انگار مدام آوازی شیرین و امیدبخش را زمزمه می کند، همیشه منادی است. شور زندگی در فرهنگ نوروزی ما. او تلاش می کند و کار می کند.

این ماهی های کوچک به ویژه در سال های اخیر به یکی از بحث های عید نوروز برای ایرانیان تبدیل شده است. امروزه گفتگوهای زیادی در مورد ماهی قرمز از جنبه های مختلف تاریخی و فرهنگی، حقوق حیوانات، محیط زیست، بهداشت و پزشکی و حتی مذهبی در جامعه شکل گرفته است. به دلیل همین مشکلات مختلف، گروهی از مردم عادی یا برخی نخبگان اصرار دارند ماهی قرمز را از سفره هفت سین حذف کنند.

با این حال، خوشحال کردن این ماهی های زیبا و بی قرار کار آسانی نیست. با این حال بسیاری از ما ایرانی ها اولین مهمان نوروزی این ماهی های کوچک و شیطون هستیم. یا اگر خود ماهی قرمز را نگذاریم، نقاشی، عکس، مجسمه خود ماهی یا چیزی که نمادی از این موجود زنده است را روی میز می گذاریم.

به نظر می رسد این موضوع تاثیر مهمی در افزایش پوشش ماهی در صنایع مختلف داشته است. کافی است در ایام نوروز سری به میدان نقش جهان یا بازارهای کوچک و رنگارنگ بزنید تا ببینید هنرمندان نیمی از جهان با سرامیک، فلز، شیشه، پارچه و آینه چه ماهی یا طرح هایی از این موجود متحرک خلق کرده اند.

اگر از منظر فرهنگ و هنر به ماهی های قرمز نگاه کنیم، ردپای آنها را از زمان های دور و در گستره ای بسیار بیشتر می توان یافت که خود حکایت از حضور پررنگ و موثر این ماهی ها در تاریخ ایران دارد. ماهی های آشغال، قرمز و سفید همه جا هستند. ردپای آنها را می توان در تاریخ نقاشی و تصویرسازی، طراحی کارت پستال، عکاسی، صنایع دستی، ترانه سرایی و دنیای موسیقی، شعر و داستان و دنیاهای دیگر یافت.

یکی از آن هنرهایی که ماهی قرمز آن با حافظه جمعی همه ایرانیان پیوند خورده است، بی شک دنیای خارق العاده و شگفت انگیز هنر هفتم است. سال هاست که ماهی قرمز در محدوده تنگ سینما می چرخد. آنها در برخی از فیلم های ما پررنگ تر و ماندگارتر ظاهر شده اند و گویی خود یکی از بازیگران فیلم هستند! این آدم‌های خنده‌دار سرکش که برای خودشان خالق شده‌اند، غالباً روایت‌کننده داستان‌هایی هستند که با دنیای کودکان، زنان و مردان رنج‌دیده، فقر و محرومیت، رویاها و غم‌های بی‌گناه خلق می‌شوند.

وقتی «ماهی» مبارز سیاسی می شود

ماهی به کارگردانی و نویسندگی زنده یاد کامبوزیا پرتوی یکی از اولین و مشهورترین این آثار در سینمای پس از انقلاب است. این فیلم معروف پارتو محصول سال 1366 و برنده جایزه معتبرترین جشنواره فیلم کودک و نوجوان جهان «جیفونی» زندگی دو پسر را روایت می کند. ماهی برشی از زندگی دو پسر شیطون و جاه طلب است که از خانواده های فقیر می آیند.

وقایع فیلم «ماهی» در زمان رژیم شاه رخ می دهد. شور و هیجان نوروز در پایان سال همه جا دیده می شود. حاجی فیروز در حال آواز خواندن، کاریزما و پایکوبی است. بسیاری از زنان و مردان مشغول خرید عید هستند. مردم در کوچه های کثیف با چوب و سطل آب روی فرش قرمز خود افتاده اند.

در وسط مشغله کاری همه، دو پسر داستان برای به دست آوردن ماهی قرمز آید با هم درگیر می شوند. بنابراین، به جز آخرین لحظات این اثر 70 دقیقه ای، کل فیلم به درگیری آنها اختصاص دارد. ماهی قرمزی که دو پسر بر سر آن با هم دعوا می کردند، در اصل متعلق به زوجی بود که ماهی خود را در وسط اتوبوس شهری شکستند و جرأت نداشتند بین شیشه شکسته شده بروند و ماهی را نجات دهند.

در میان مسافران، یکی از پسرها که به مدرسه نمی رود و دستیار خیاط است، اقدام به صید ماهی می کند. سپس با دستی مجروح و خون آلود از اتوبوسی که به دلیل ازدحام جمعیت متوقف شده است پیاده می شود و ماهی را به داخل آب می اندازد. شوهران با وجود توقف اتوبوسشان اهمیتی نمی دهند. و پسر دیگر سوار نشد تا ماهی را که به چشمش بسیار زیبا بود از رودخانه بردارد و به خانه نزد خواهرش ببرد.

وقتی پسر دوباره به دنبال کیسه پلاستیکی می گردد تا ماهی را بگیرد، پسر دیگری که در اتوبوس بوده و ماجراها را می داند و دلش برای ماهی است، آن را جلوی خود می گیرد و فرار می کند. فیلم «ماهی» از اینجا شروع می شود و در نهایت ماهی به آغوش اولین پسر شجاع می رسد و او را از روی شیشه شکسته بلند می کند تا نجاتش دهد.

ماهی قرمز در این اثر به یاد ماندنی تبدیل به نماد مرد مبارزی می شود که به خاطر مخالفت و انتقاد از شاه نباید زندانی و شکنجه شود. این را وقتی می فهمیم که پسر داستان ماهی را به خانه می آورد و روی سفره هفت زین می گذارد. مادر خانواده که همسر یکی از مخالفان رژیم پهلوی است و شوهرش مدت هاست در زندان به سر می برد با دیدن ماهی صید شده دلش می سوزد.

زن خانه به یاد شوهرش می افتد و از پسرش می خواهد که به قصد رهایی پدر، ماهی را در آب روان رها کند. بچه های خانه به سختی دلتنگ ماهی رقصان می شوند اما به یاد پدر به حرف مادر گوش می دهند. ماهی آزاد می شود و به دلیل روشن شدن نیت بچه ها، پدر در همان شب بیرم از زندان شاه آزاد می شود و به خانه می رود.

ماهی قرمز و سینمای ایران

«بادکنک سفید» و داستان دل شکستگی و شادی

جعفر پناهی در سال ۱۳۷۳ فیلمی در حال و هوای نوروز و ماه هفت سین ساخت که نه تنها در ایران و در جشنواره فجر دیده شد، بلکه با حضور در جشنواره هایی مانند کن، توکیو و سائوپائولو به نماینده مهمی تبدیل شد. نوروزی که در چارچوب سینمای ایران به جهانیان تقدیم شد.

«بادکنک سفید» برای بسیاری از ما ایرانی ها اثری فراموش نشدنی است و نسلی که تلویزیون تماشا کردند و به سینما رفتند، بزرگترین سرگرمی آنها بود. این اثر که فیلمنامه آن را مرحوم عباس کیارستمی مرد جاودانه سینما نوشته، شاید از جنبه دیگری برای ما اصفهانی ها آشنا باشد. چون آیدا محمدهانی بازیگر کودک فیلم بارها به اصفهان آمده و در جشنواره فیلم کودک و نوجوان نصف جهان هم جایزه گرفته و هم هیئت داوران.

به هر حال این فیلم سرشار از معصومیت کودکانه و نداشتن خانواده متواضع ایرانی است و لحظات قبل از آغاز سال را نشان می دهد. مدت زمان «بادکنک سفید» 90 دقیقه است و می توان گفت تا تحویل سال نو است. در تمام این مدت، دختر بچه ای در کلاس ابتدایی خواب ماهی قرمز و سفیدی را می بیند که در مغازه پیرمرد مهربانی دیده است، اما پولی برای خرید آن ندارد.

مردم در سرتاسر فیلم «بادکنک سفید» سعی می کنند نوروز را جشن بگیرند. مردی بشاش دوچرخه سوار، فردی با شادی آرامش بخش از آمدن بهار، مدام در حال حرکت است و آهنگ محلی جنوبی “دریا موین کاکا” را می خواند. گروهی از کشتی گیران با مارهای خود هنرمندی می سازند تا با خریدهای رنگارنگ شب عید به خانه برگردند. سربازی که کیلومترها از خانواده اش دور است یک جعبه آب نبات ساده و تخمه ارزان قیمت خرید تا بتواند نوروز را در پادگان با دوستانش جشن بگیرد.

در اواسط فیلم، دختر بچه تقلا می کند، گریه می کند و به مادرش التماس می کند، حتی قول می دهد و با برادر بزرگترش ملاقات می کند تا پول خرید ماهی قرمز محبوبش را به او بدهد. مادر خانواده نمی خواهد به او پول بدهد چون در عید هزار و یک خرج و مشکل دارند. خرید ماهی برای این خانواده فقیر هزینه اضافی است به خصوص اینکه در حوض زیبای وسط حیاطشان ماهی های کوچک زیادی وجود دارد تا جایی که همسایه ها می آیند و از این حوض برای سفره خود ماهی می گیرند.

وقتی به دختر گریان می گویند این ماهی های دریاچه برای سفره عید خوب است، با تأسف از ماهی زیبایی می گوید که در بازار دیده است. او فکر می کند ماهی قرمز و سفیدی که دیده پرتر و نازتر است و باله و دم دارد که رقصش را در آب زیباتر می کند، اما ماهی های حوض خانه اینطور نیستند. پس از تلاش زیاد و وساطت برادر بزرگتر با مادر، دختر کوچک پول را دریافت می کند اما به طور تصادفی آن را از دست می دهد. «بادکنک سفید» داستان غم و اندوه و تلاش دختر برای یافتن پول و خرید ماهی مورد علاقه اش است.

ماهی قرمز در «بادکنک سفید» روایتگر احساسات انسانی است. آدمی که زود دلش می شکند و زود خوشبختی را پیدا می کند مخصوصاً در کودکی. «بادکنک سفید» روایتی از فقر و زندگی باهرونمیر است و به خوبی نشان می دهد که چگونه مشکلات اقتصادی به راحتی بزرگترها را بی حوصله و عبوس می کند و بچه ها را به گریه می اندازد. همچنین در مورد ماهی کوچک است که در اینجا نمادی از ساده ترین، کوچکترین و آسان ترین خواسته های انسان است.

ماهی قرمز و سینمای ایران

کودکان کار در قلب گنجشک

آواز گنجشک ها محصول سال 1385 از دیگر فیلم های خاطره انگیزی است که در جشنواره های فجر، برلین، آسیا و اقیانوسیه و دمشق به نمایش درآمد و جوایز سینمایی قابل توجهی را از آن خود کرد. آواز گنجشک ها بی شک فیلمی است درباره آب و آسمان و باران و درختان و پرندگان و به خصوص ماهی قرمز در اثری که نوروز نیست. فیلم به درستی نشان دهنده این واقعیت است که برای رسیدن به دنیای فرهنگ و هنر ایران، ماهی قرمز از سفره هفت سین عبور می کند.

این فیلم به کارگردانی و نویسندگی مجید مجیدی معروف و در مدت زمان حدود 90 دقیقه روایت می شود. این فیلم درباره چند روز از زندگی مردی است که به همراه همسر و سه فرزندش، دو دختر و یک پسر، در حاشیه شهر و در مزرعه پرورش شترمرغ کار می کند. پس از گم شدن یا فرار یکی از شترمرغ های مزرعه، اتفاقات ریز و درشتی را پشت سر می گذارد و در میانه همه آنها، دغدغه اصلی او تامین مایحتاج آنها به ویژه خرید سمعک برای شاگرد ناشنوایش است. .

در «آواز گنجشک ها» در کنار زندگی مرد، زندگی روزمره و سرگرمی های پسر دبستانی را می بینیم. پسر رویای کودکی با بچه های هم سن خودش دارد. رویایی که ناشی از فقر و مشکلات زندگی در خانواده هایشان است.

یک حوض متروکه در نزدیکی محل زندگی آنها وجود دارد که پسرها قصد دارند از آن برای پرورش ماهی قرمز عید استفاده کنند و سپس آن را بفروشند تا به قول خودشان میلیونر شوند. برای اینکه بتوانند ماهی های کوچک مخصوصاً مقداری شاه ماهی بخرند و پرورش دهند ابتدا باید سخت کار کنند. پسرها پس از چانه زنی زیاد با خانواده و درد و کار بسیار که دستان کوچکشان را پوست و خون می کند، ماهی قرمز را می خرند، اما در تصادفی که کودکان و تماشاگران را غمگین می کند، آنها را از دست می دهند.

ماهی قرمز در «آواز گنجشک» انگار نماد تمام آن آرزوها و آرزوهای آدمی است که آهسته و دردناک به دست می آید و به تلخی و زود از دست می رود. این فیلم داستان ماهی‌های قرمز و سفیدی را روایت می‌کند که هنوز برای فروش به بازارهای نوروزی نیامده‌اند، اما مدت‌ها در پناه کارگرانی زندگی می‌کنند که ممکن است کودک کار باشند و با درد و زحمت نگهداری می‌شوند. ماهی‌های قرمز داستان خود را دارند تا به خانه‌های ما برسند، سر سفره‌هایمان بنشینند و بخشی از خاطرات نوروزی و تخیلات کودکان و حتی بزرگ‌ترها شوند.

گفت و گوهای مردم کوچه و بازار در مورد ماهی قرمز تا بحث های جدی تری که درباره آنها و دیگر نمادها و آیین های مربوط به فرهنگ نوروز در جامعه صورت می گیرد، بی شک اهمیت این آیین را برای مردم نشان می دهد. و این نشان می دهد که نوروز یک آیین قدیمی نیست که مردم سالی یک بار سفره خود را پهن می کنند و تا سال بعد آن را جمع می کنند.

نوروز یک آیین باستانی است که ریشه در کشورهای باستانی دارد. مردم هر سال سفره او را با اشتیاق آماده می کنند و علاقه مند به بحث و تفکر درباره نمادها و نمادهای او هستند. چرا که بسیاری از هنرمندان نه تنها برای یک روز و یک فصل، بلکه در هر چهار فصل سال به این آیین پایبند هستند و شبیه به حوزه سینما آن را در آثار هنری خود منعکس می کنند.

انتهای پیام



منبع

میانگین امتیاز کاربران: 0 / 5. تعداد آرا: 0

سایر مطالب مرتبط
پرسش/نظر خود را مطرح کنید.

پرسش/نظر خود را مطرح کنید. (آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد)