دلتنگی‌ها و حسرت‌های بازیگری که روزی برایش صف می‌کشیدند

0
(0)


اگر در دو دهه اخیر جزو مخاطبان تئاتر بوده اید، مطمئنا برخی از خاطرات خوشتان با نام سیامک صفری تداعی می شود. بازیگری که در بسیاری از بازی های خاطره انگیز کشورمان بازی کرد.

او این روزها در نمایش «کلنل» در تالار وحدت دو نقش قوام السلطنه و ملک الشعرای بهار را بازی می کند.

به دلیل اجرایش در این برنامه با او گفتگویی داریم.

آنچه پیش رو دارید گفت وگوی ایسنا با این بازیگر است؛ گفتگویی که طی آن نمایش های خاطره انگیزی که با اجرای سیامک صفری برایمان جذاب تر شد را به یاد می آوریم.

شما قبلاً نقش آدم های واقعی را بازی کرده اید که در تاریخ کشورمان حضور داشته اند، از آقا محمدخان گرفته تا جامه دار و… اصلاً ایفای نقش شخصیت های واقعی که ممکن است مخاطب درباره آنها اطلاعات، دیدگاه یا حتی تعصب داشته باشد. یک تجربه است

اولین برداشت از این شخصیت ها این است که بازیگر باید به این شخصیت ها وفادار بماند، اما بازیگر می تواند در چارچوب و ظرفیتی که متن آن شخصیت تعیین می کند، کار کند. جالب است بگویم وقتی شخصیتی تاریخی را بازی می‌کنم که مردم می‌شناسند، زیاد به این فکر نمی‌کنم که بخواهم شبیه او شوم و معتقدم آنچه که متن درباره آن شخصیت معرفی می‌کند، جایی است که بازی بازیگر شکل می‌گیرد. مثلاً در این نمایشنامه «سرهنگ» با دو شخصیت روبرو هستم. متعلق به شاعران بهار و قوام السلطان است. بهار علاوه بر عنصر سیاسی، یک شخصیت ادبی، روزنامه نگار، شاعر و… بود، اما قوام السلطنه یک سیاستمدار بود.

کدام یک از این دو نشانه برای شما جذاب تر است؟

بدون تمام خصوصیاتی که گفتم وقتی با این دو شخصیت روبرو شدم و ظرفیت هر کدام را در متن دیدم بیشتر جذب سکانس شدم چون صحنه ای که در آن نقش بهار را بازی می کنم از نظر من بسیار محدود است. و ابعاد مختلف این کاراکتر را نشان نمی دهد. یک سری اطلاعات فقط به عنوان انگیزه برای مراجعه به دفتر بهار ارائه می شود. بنابراین کار زیادی برای من وجود نداشت. اما در دو موقعیت شاهد ثبات بودیم. یکی زمانی که استاندار خراسان است و با سرهنگ روبرو می شود و او را جوانی می بیند که سرش پر از افکار و اندیشه های عجیب است. در آن محدوده کوچک، قوام شخصیت جالب تری برای من بود، اما برای بازی او تلاش زیادی نمی کنم و اینطور نیست که زیاد تحقیق کنم. اما من اطلاعات کلی در مورد او دارم.

چرا؟ آیا به منابع تاریخی اعتماد ندارید؟

اگر نام متن به جای «سرهنگ» احمد قوام السلطنه بود و من مجبور بودم این نقش را بازی کنم، حتما آن را دنبال می کردم تا ابعاد مختلف این شخصیت و تجربیاتش را به دست بیاورم، اما در کیفیت این متن، نیازی به حفاری زیاد ندیدم. مثلاً نمایش «شکار روباه» مرا به بررسی تاریخ آقا محمدخان قاجار علاقه مند کرد و نتیجه این شد که این شخصیت اگرچه تاریخی بود، اما از ذهن و تخیل نویسنده، کارگردان و بازیگر نیز عبور کرد. بنابراین ما لحظاتی از این شخصیت را دیدیم که در داستان وجود ندارد، مانند پیچیدگی های عاطفی یا رابطه اش با موضوع عشق، یا نگاهش به خشونت و غیره، سوالاتی که در داستان برای شما مطرح نمی شود. شخصیتی مثل آقا محمد خان، اما می توان در تئاتر مشخص کرد. در نمایش «کلنل» قوام السلطان هم عنصری است که سرهنگ از روی آن می گذرد. ظرفیتی که متن برای این شخصیت ها مثل کاوام یا بهار ارائه می کرد آنقدر عمیق و گسترده نبود که بخواهم فراتر از آنها به دنبال آنها بگردم.

آیا سکانس این توانایی را دارد که در یک اثر هنری محور قرار گیرد؟

بله، قهرمان جذاب، عمیق و باهوش است و اگر در تاریخ به دنبال او بگردیم، متوجه جذابیت و تأثیر او در دوره خودش خواهیم شد. البته با قضاوتی که تئاتر برای مردم دارد و نه فقط با قضاوت تاریخی. در همین نمایش سرهنگ، اشاره به این شخصیت نشان می دهد که او ظرفیت خوبی برای تبدیل شدن به یک شخصیت محوری دارد و می توان روی روایت دراماتیک او کار کرد و آن را گسترش داد.

به‌عنوان بازیگری که چندین نقش تاریخی را بازی کرده‌اید، فکر می‌کنید چقدر روی قهرمانان مهم ملی و تاریخی خود در نمایش‌ها تمرکز می‌کنیم تا انگیزه‌ای برای مخاطب برای خواندن این شخصیت‌ها و این لحظه تاریخی باشد؟

تجربه خودم در کار با مخاطبان است. عکس العمل مثبتی که مردم نسبت به چنین شخصیت هایی نشان می دهند نشان دهنده علاقه آنها به آنهاست. در حال حاضر که با نمایش «کلنل» سروکار داریم، شاید بسیاری از بینندگان این شخصیت را به خوبی نشناسند، اما پس از تماشای نمایش، به این موضوع علاقه مند می شوند که او چه شخصیت عجیب، پرکار و وطن پرستی بوده است و یک همدردی زیادی برای او تجربیاتی که داشته ام مانند نمایش «شکار روباه» که بر اساس شخصیت آقا محمدخان قاجار ساخته شده یا «خاطرات و کابوس های لباس…» که در آن نقش دلکی را بازی کردم که شاهد قتل میرزاتقی خان بود. فراهانی، استقبال و توجه مردم نشان از علاقه آنها به آن دارد. این شخصیت ها بودند. در این اجرا نیز با همین مشکل مواجه هستیم.

شما در چند کنسرت خاطره انگیز در تالار وحدت اجرا کردید. از «شکار روباه» و «خاطرات و کابوس ها» گفتید به «می سی سی پی نشسته می میرد» و … حالا بعد از چند سال در «کلنل» روی صحنه این سالن هستید. فضای تئاتر بین این نمایش ها و سرهنگ چقدر تغییر کرده است؟

بیش از حد برای من با هنرمندی کار کردم که استاد من است و نمایش های زیادی را با هم در این سالن به صحنه بردیم که اسمش دکتر علی رفیعی است که سبک هنری خود را به خوبی می شناسد و آن را به خوبی منتقل می کند و کارهای بزرگی در تالار وحدت. او روی صحنه ای مانند «یک روز به یاد ماندنی از زندگی بزرگ داشمند وو»، «عروسی خون»، «یادبود سال های شنی» که قبل از این اجراها اجرا شده بودند و به عنوان مثال «یادبود سال های شنی» اجرا کرد. “در طراحی منحصر به فرد بود. امروز چیزی را از دست دادم و آن فرصت همکاری با دکتر رفیعی است. مدتی است که در تئاتر غیبت کرده ام. بعد از مدت ها دوباره با این نمایش کار می کنم. نمی خواهم بگویم فضای تئاتر بد شده یا خوب، اما این تغییر را احساس می کنم.

دلتنگی ها و حسرت های بازیگری که روزگاری برایش صف کشیده بود

نمایش «شکار روباه» اثر علی رفیعی

به خصوص که با کارگردانان تئاتر بسیار خوبی که مدتی از فضای کار دور بوده اند همکاری داشته اید.

بله، من روی بیوگرافی آتیلا پسیانی کار کردم. به عنوان کارگردان خلاقی که همیشه ظاهری شاداب و جوان داشت برای من یا فرهاد مهنداسپور خیلی جذاب بود که 3 نمایش با او کار کردم و حالا سال هاست که کار نکرده است. من این فرصت را داشتم که با افراد درجه یک کار کنم. مانند کورش نریمانی، فصل مفصلی از ظاهر خلاقانه و ظاهر منحصر به فرد او داشتیم. کورش در سبک تئاتری خود کارگردانی کاملا منحصر به فرد است. با نادر برهانی مرند اجراهای خیلی خوبی داشتیم، با علیرضا نادری عزیز، نمایش بسیار زیبایی که جزئیات دیوانه کننده ای داشت یا حسین پاکدل که دو اجرای خیلی خوب با هم داشتیم. “سمفونی درد” متن بسیار جذابی داشت و اجرای بسیار مدرن و زیبایی بود و تیم خوبی داشتیم و همچنین نمایش دیگری به نام “عشق و عالیهنب” داشتیم که فقط یک شب در جشنواره اجرا شد و من نفهمیدم چرا تمام مشکلاتی که ایجاد کردیم در این اجرا خلاصه شد. به هر حال مایه شرمساری بود چون کار زیبایی برای دکتر مصدق بود. تجربیات خوبی با حسین کیانی داشتیم. او در نوع تئاتر خود شناخته شده بود یا همایون غنی زاده که از درجه یک نسل جوان است که نبوغ عجیبی در میزانسن و تماشای صحنه دارد و آثارش همیشه عالی هستند. خلاقانه و غافلگیر کننده و خوشبختانه در دو کار او بازی کردم. امیدوارم هیچ اسمی از قلم نیفتاده باشد، اما همانطور که می بینید من خوش شانس بودم! من بیشتر اوقات در کارهایی که منجر به اتفاقات خوبی شده اند، بازیگر بوده ام و خیلی کم پیش می آمد که در مسیر بدی قرار بگیرم. بیشتر اوقات با کارگردانان خوبی همکاری کرده ام که متن های جذابی را اجرا کرده اند، کاراکترهای خوبی بازی کرده ام و می توانم ادعا کنم که خیلی ها بعد از این اجراها به تئاتر علاقه مند شدند و به جمع مخاطبان پیوستند. بنابراین فکر می کنم حضورم در تئاتر نوعی شانس بود.

دلتنگی ها و حسرت های بازیگری که روزگاری برایش صف کشیده بود

نمایش می سی سی پی می نشیند و می میرد اثر همایون غنی زاده

هم شادی آور است و هم غم انگیز.

بله، وقتی دور می شوید و این تجربیات دیگر تکرار نمی شوند، آدم کمی خسته می شود.

اگر نام هایی را که شما نام بردید جزء نیروی انسانی کشورمان بدانیم، چقدر از این منابع استفاده کرده ایم؟

به نظر من ظرفیت این افراد بسیار بیشتر از آن چیزی بود که ما از آن بهره بردیم. بخش کوچکی از وجود و حضورشان بهره مند شدیم.

دلتنگی ها و حسرت های بازیگری که روزگاری برایش صف کشیده بود

نمایش دن کامیلو کورش نریمانی

در این سال ها علاوه بر بازیگری، کارگردانی هم می کنید. کارگردانی چقدر برای شما در اولویت است؟

من شاگرد هنرمندی به نام علی رفیعی هستم که نه تنها بازیگر تربیت می کند، بلکه طراح صحنه، فیلمنامه نویس، کارگردان و… نیز تربیت می کند. همیشه برای درس خواندن در مقابلش زانو می زدم. هر چند متأسفانه هیچ وقت نتوانستم از آموخته های او در حد توانش استفاده کنم، اما گرایش به کارگردانی، نویسندگی و تماشای صحنه دارم. معلمم همینطور به من نگاه کرد. وقتی تئاتر تماشا می‌کنم به تمام جزئیات آن توجه می‌کنم و اغلب متوجه می‌شوم که از بسیاری از عناصر تئاتری به خوبی استفاده نمی‌شود.

چقدر تئاتر می بینید؟

خیلی کوچک. برنامه منظمی برای تماشای تئاتر ندارم. شاید چون خیلی حوصله ندارم. اتفاقاً من واقعاً دوست دارم تئاتر ببینم، اما به نظر می رسد چیزی در برابر من مقاومت می کند و مانع من می شود، شاید تنبلی یا اگر تئاتر می بینم ممکن است فکر کنم که چرا خودم کار نمی کنم. من نمایش های زیادی را ندیده ام. من از آنها تعریف و تمجید شنیده ام، متاسفم اما …

دلتنگی ها و حسرت های بازیگری که روزگاری برایش صف کشیده بود

برنامه «سایای آقا» حسین کیانی

آیا برنامه ای برای کار جدید دارید؟

دوست دارم فیلمنامه ای با دو سه بازیگر پیدا کنم و خودم کارگردانی و بازی کنم. من در حال حاضر در حال خواندن یک نمایشنامه هستم. دوست دارم کمی خودم را به تئاتر بکشانم. احساس می‌کنم از او دور شده‌ام و می‌دانم چقدر سخت است، می‌خواهم هر چه زودتر به او برگردم تا شروع به ترس از او نکنم. اگر از این فراتر بروم جرأت نمی کنم به تئاتر برگردم چون می دانم چقدر سخت است.

آیا کار سختی است یا همیشه بوده است؟

تئاتر همیشه کار آسانی نیست، اما بسیار دشوار و خلاقانه است.

آیا برای سینما برنامه ای دارید؟

اگر پیشنهادی برای بازیگری باشد، کار می کنم، اما سینما کار کاملا متفاوتی است و به نظرم با تئاتر خیلی فرق دارد. به نظر من دنیای سینما و تئاتر وجه اشتراک چندانی ندارند. تئاتر جای دیگری است. من ممکن است اشتباه کنم، اما به نظر من اینطور است.

دلتنگی ها و حسرت های بازیگری که روزگاری برایش صف کشیده بود

اجرای «خاطرات و کابوس در لباس…» ساخته علی رفیعی

انتهای پیام



منبع

میانگین امتیاز کاربران: 0 / 5. تعداد آرا: 0

سایر مطالب مرتبط
پرسش/نظر خود را مطرح کنید.

پرسش/نظر خود را مطرح کنید. (آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد)