مشروطه‌خواهی که نگران لغات بیگانه بود

0
(0)


به گزارش ایسنا، هفتم شهریورماه، پنجاه‌ویک سال از درگذشت او می‌گذرد.

صادق رضازاده شفق، استاد دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، مدرس دارالمعلمین عالی و از مؤسسان و اعضای فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ایران بود که در سال ۱۲۷۱ (براساس آن‌چه در صفحۀ مشاهیر دانشگاه تهران نوشته شده) در تبریز متولد شد.
او در یک مدرسه آمریکایی (مدرسه مموریال) تحصیل کرد و حضورش در آن‌جا، با به توپ بسته شدن مجلس به دستور محمدعلی شاه هم‌زمان شد. او و تعدادی از هم‌دوره‌ای‌هایش به حمایت و رهبری معلم آمریکایی‌شان، در گروهی تحت عنوان «فوج نجات» به مشروطه‌خواهان ملحق شدند.

وی در انتشار روزنامهٔ شفق (از شهریور ۱۲۸۹) نیز همکاری داشت و بیشتر مقاله‌های آن را می‌نوشت و از همان‌جا بود که واژهٔ «شفق» به نام خانوادگی‌اش افزوده شد. گفته می‌شود که به علت حضور سربازان روسی در تبریز، به ناچار از ایران گریخت و به ترکیه پناه برد و در استانبول، در دبستانی مربوط به ایرانیان مشغول به آموزش زبان فارسی و تاریخ شد.

صادق رضازاده شفق دکتری خود را در رشتۀ فلسفه از دانشگاه برلین دریافت کرد. او پس از بازگشت برای تدریس تاریخ و کلیات فلسفه در دارالمعلمین عالی استخدام شد و در دانشگاه تهران نیز به تدریس تاریخ، کلیات فلسفه و تدریس تاریخ ادبیات ایران از آغاز تا اسلام مشغول بود. رضازاده شفق از سال ۱۳۲۲ به مدت پنج دوره در مجلس شورای ملی حضور پیدا کرد و در هیئت اعزامی ایران به سانفرانسیسکو برای تهیه و تصویب منشور سازمان ملل متحد، نقش تأثیرگذاری داشت. او سابقۀ تدریس در دانشگاه‌های کلمبیا و میشیگان آمریکا و مک گیل کانادا را نیز داشت.

«ایران از نظر خاورشناسان»، «رسالهٔ تورک متفکرینک نظر انتباهه»، «راه رهایی ایران»، «یادگار مسافرت سوئیس»، «تاریخ مختصر ایران» و «نادرشاه از نظر خاورشناسان» از جمله آثار او هستند.

صادق رضازاده شفق در کنار سیدحسن تقی‌زاده

او در یکی از مقاله‌های خود با عنوان «فارسی و نفوذ لغات بیگانه» (دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ۱۳۵۰، شماره ۷) به این‌که چرا نمی‌توان لغات عربی را از منابع فارسی حذف کرد پرداخته و نوشته است: «زبان‌های یونانی و مغولی بیگانه بودند و بیگانه ماندند و یا اینکه  کلماتی و اصطلاحاتی در زبان ما باقی گذاشتند سرانجام مستهلک شدند و رفتند. علت اساسی نفوذ آنها علت نظامی و سیاسی بود ولی در موضوع عربی علت دیگر بس مهم‌تر موجود است و آن این است که ایرانیان دین اسلام را پذیرفتند و به حکم این تعلق معنوی نه تنها زبان عربی را آموختند، بلکه دانشمندان ایرانی که شمارۀ آنان به صدتا می‌رسد، در آن زمان تألیفات کردند و برخی از دانشمندان ردیف اول در موضوع‌های اسلامی مانند تفسیر و فقه و حدیث و حکمت و علوم و صرف و نحو عربی حتی در شعر، ایرانیان بودند و در این موقع لازم نیست از طبری و ابن بابویه و کلینی و غزالی و ابوعلی سینا و ابوریحان و سیبویه و بشار و ابونواس به تفصیل نام ببرم.»

این استاد فقید بر این باور است که با این سابقه، لغات حتی ترکیبات عربی از چهارده قرن به این طرف بالطبع وارد زبان فارسی شده و صدی چهل یا بیشتر زبان ما را تشکیل داده و جا دارد کلیه دانشمندان و محافل علمی و مدارس و مراکز ادبی ما در این باب روشن شوند، و توضیح داده: «لغات عربی را که به زبان فارسی فارسی داخل شدند می‌توان به طور کلی بر دو بخش کرد یکی لغاتی که نامأنوس بودند و نامأنوس ماندند و با اینکه در کتبی مانند مرزبان‌نامه و وصاف حتی گاهی جسته و گریخته در کتاب‌های فصیح و شیوا مانند گلستان سعدی و در پاره‌ای قصائد مصنوعه مانند قصاید خاقانی به کار رفتند. با تمام این احوال نتوانستند جا برای خود باز کنند و لغاتی که پذیرفته شدند و در نظم و نثر ما از چهارده قرن به این طرف جا کردند جزو لغات و زبان ما گشتند و پایه و مایۀ ادبیات دورۀ اسلامی را به وجود آوردند و امروز صحبت از خارج کردن آن لغات برابر حکم اعدام زبان ادبی فارسی است و سخن واهی و زیان‌بخش است. اگر بخواهیم بر فرض لغات مستعمل عربی را از فارسی برداریم باید هزارها دیوان و کتب نظم و نثر و تاریخ و علوم و میلیون‌ها جلد کتاب خود را محو و نابود سازیم و گلستان و بوستان و مثنوی را توی خاکروبه بریزیم و با تمام معارف دورۀ اسلامی خود وداع گوییم و به یک امر محال دیوانه‌وار دست یازیم یعنی مثلاً بخواهیم زبانی از نو بسازیم. بدیهی است این مطلب اساسی هرگز مانع آن نمی‌شود که بتوانیم لغات اصیل فارسی سره را از لابه‌لای نظم و نثر فارسی و از فرهنگ‌ها به در آوریم و استعمال آن‌ها را توسعه بخشیم. حتی آن‌گونه الفاظ و ترکیبات عربی را که جزو زبان ادبی ما نیست می‌توانیم به فارسی تبدیل کنیم چنان‌که فرهنگستان ایران این کار را کرد مثلاً کلماتی مانند رئیس‌الوزراء یا لوازم‌التحریر یا نظمیه یا بلدیه یا دارالفنون را که هرگز جزو زبان شایع ادبی ما نبوده و نیست تبدیل به نخست وزیر و نوشت‌ابزار و شهربانی و شهرداری و دانشگاه کرد و این عمل نه تنها مانعی ندارد بلکه پسندیده هم هست حتی کلماتی مانند نظمیه و بلدیه با این‌که از حیث ریشه عربی است  از ترکیه به ایران آمده بود و ربطی به عربی نداشت و در ممالک عربی استعمال ندارد و با بودن لغات اصیل و شیوائی مانند شهربانی و شهرداری حاجتی با آن‌گونه اصطلاحات در کار نبود.»

او در عین حال در این مقاله آورده است: «پس از تسلط کامل به زبان ادبی خودمان باید اهتمام کنیم، که فرهنگستان‌ها و محافل علمی و دانشگاهی لغات خارجی را بتوانند به فارسی ترجمه کنند یعنی مرادف فارسی صحیح آنها را پیدا کنند و البته در این باب مراجع صالحی مانند فرهنگستان ایران و دانشگاه‌ها و دانشمندان هم می‌توانند مانند سابق بسیار مؤثر واقع شوند در این باب هر چه بیشتر کوششی علمی به عمل آید نتیجه بیشتری به دست می‌آید.»

رضازاده شفق گفته است برخی که اطلاع کافی ندارند، غالباً در استعمال کلمات خارجی سه عذر پیش می‌کشند، چنانکه نوشته است: «اول اینکه می‌گویند مقابل فارسی نداریم دوم اینکه وقتی کلمه‌ای به فارسی پیشنهاد می‌کنی می‌گویند این آن معنی را نمی‌رساند سوم آنکه می‌گویند فلان کلمه بین‌المللی است و احتیاجی به تبدیل آن نیست. حقیقت اینکه در هر سه عذر مبالغه و سوء تفاهم هست. اولاً بسا که لغات لازم را داریم فقط طرف نمی‌داند و لغاتی را هم می‌توانیم از متون نظم و نثر فارسی بجوئیم یا احیاناً وضع کنیم. ثانیاً اگر یک لغت درست معنی خارجی را نمی‌رساند برای این است که با آن معنی استعمال نشده وقتی استعمال شد معنی مقصود را خواهد رساند.»

او در همین پژوهش، جلوگیری از نفوذ لغات بیگانه را جهاد ملی دانسته و آورده بود: «امیدوارم همه در این امر شریک باشیم که از استعمال لغات خارجی که روی نادانی یا هوس‌بازی و تقلیدمنشی و تظاهر است باید به هر نحوی است جلوگیری کرد و در این باب که یک نوع جهاد ملی است دانشگاه‌ها باید پیش‌قدم باشند.»

انتهای پیام



منبع

میانگین امتیاز کاربران: 0 / 5. تعداد آرا: 0

سایر مطالب مرتبط
پرسش/نظر خود را مطرح کنید.

پرسش/نظر خود را مطرح کنید. (آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد)