انتقاد ترکی از نظریه‌پردازی‌های بی در و پیکر در ادبیات فارسی

0
(0)

انتقاد ترکی از نظریه‌پردازی‌های بی در و پیکر در ادبیات فارسی

استاد دانشگاه تهران ضمن انتقاد از رویه ایجاد شده درباره بررسی آثار کلاسیک فارسی می‌نویسد: آیا نظریّه‌پردازی‌های پرطمطراق در بارۀ مولوی و حافظ و…خیلی ساده‌تر و بی‌دروپیکرتر از نگارش یک مقالۀ جدّی در مورد کسانی چون شکسپیر است؟

محمدرضا ترکی

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، در سال‌های اخیر تلاش برای بررسی آثار کلاسیک فارسی بر اساس نظریه‌های ادبی مطرح شده در جهان رونق مضاعف گرفته است. با وجود آنکه تعدادی از کارشناسان و اساتید صاحب‌نظر ادبیات فارسی بر این باورند که سنجیدن و بررسی آثار ادبیات فارسی در ظرف نظریه‌های ادبی غربی چندان پاسخگو نیست و گاه غیر ممکن می‌نماید، اما این جریان همچنان در فضای علمی کشور به خصوص در میان پایان‌نامه‌های دانشگاهی به وفور دیده می‌شود. جریان سریع انتشار چنین آثاری به حدی است که نه تنها دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته ادبیات فارسی به این امر همت می‌گمارند که حتی اساتید و کارشناسانی از دیگر حوزه‌های علمی برای به سرانجام رساندن چنین تحقیقاتی آستین بالا زده‌اند. حال پرسش اینجاست که تحقیقات انجام شده در سال‌های اخیر چه خدمتی به آثار کلاسیک و حتی معاصر کرده و آیا در شناسایی زوایای جدید موفق بوده یا خیر؟

محمدرضا ترکی در یادداشتی نسبت به این جریان انتقاد کرده و می‌نویسد:

جای آن است که خون موج زند در دل لعل…!
در این روزگار ما با جماعتی از کارشناسان محترم روبه‌روییم که بدون اینکه ادبیّات را به عنوان یک علم در محضر استادان فنّ خوانده باشند، به نقد و تحلیل متون فارسی و نگارش تحقیقات عجیب و غریب، عمدتاً براساس نظریّات وارداتی، در زمینۀ این متون اقدام می‌فرمایند.

احیاناً کسانی را هم از این فضلای محترم می‌توان نشان داد که در کارنامۀ علمیشان هیچ تحقیق جدّی در دانش ادبیّات دیده نمی‌شود، امّا به خود اجازه داده‌اند برخی از امّهات متون ادبی را تصحیح کنند. برخی از این اشخاص به گواهی صداهایی که از آن‌ها در فضای مجازی منتشرشده، حتّی قادر به روخوانی درست و درمان شعر فارسی نبوده‌ و نیستند.
کم‌کاری استادان ادبیّات فارسی در برخی عرصه‌ها باعث شده که جمعی از فلسفه‌خوانده‌ها شرح و فهم آثاری مثل مثنوی و برخی اهل تاریخ تحلیل متونی مثل شاه‌نامه را حقّ مسلّم خودشان بدانند و حتّی به تحقیقات اهل ادبیّات در این زمینه به دیدۀ انکار بنگرند!

سخن در این نیست که عالمان دیگر رشته‌ها حقّ ابراز نظر در زمینۀ ادبیّات و متون ادبی را ندارند. قطعاً این ابراز نظرها می‌تواند مفید و مبارک باشد، امّا این افاضات بدون داشتن صلاحیّت‌ها و دانش لازم راه به جایی نمی‌برد. کسانی که از روخوانی سادۀ متون فارسی و درک دقایق آن به شیوۀ علمی عاجزند چگونه می‌توانند به صرف آشنایی با ،مثلاً، نظریّات زبان‌شناسی یا فلسفه و تاریخ و حتّی نقد ادبی…براساس فهم ذوقی از متون به نظریه‌پردازی در بارۀ آثار پرعمق و عظیمی چون مثنوی و شاه‌نامه و دیوان حافظ و …دست بزنند!

پرسش این‌جاست: کسانی که بدون دانش ادبی لازم کتاب‌های مفصّل و مبسوطی در زمینۀ امّهات متون ادب فارسی و آثار بزرگانی چون فردوسی و خیّام و مولوی و سعدی و حافظ و…نوشته‌اند، باوجود آشنایی بیش‌تر با ادبیّات مغرب‌زمین و زبان‌های فرنگی چرا به خود جرأت نمی‌دهند یک کتاب یا حتّی یک مقالۀ علمی در مورد بزرگان ادبیّات امریکا و اروپا بنویسند؟!

بیشتر بخوانید:
کزازی: با دیدگاه‌های غربی نمی‌توان ادب بومی ایران را کاوید

بیشتر بخوانید:
پژوهش‌های دانشگاهی درباره ادبیات انقلاب چقدر راهگشا بوده‌اند؟

آیا نظریّه‌پردازی‌های پرطمطراق در بارۀ مولوی و حافظ و…خیلی ساده‌تر و بی‌دروپیکرتر از نگارش یک مقالۀ جدّی در مورد کسانی چون شکسپیر است؟!

انتهای پیام/

لینک اصلی خبر

میانگین امتیاز کاربران: 0 / 5. تعداد آرا: 0

سایر مطالب مرتبط
پرسش/نظر خود را مطرح کنید.

پرسش/نظر خود را مطرح کنید. (آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد)